سفارش تبلیغ
صبا ویژن

آوای امید و زندگی

طراح قالب: آوازک

بالاخره پدر شدم

بالاخره بعد از گذشتن 39 هفته انتظار من هم پدر شدم و فرزند پسر خودمو دیدم. وقتی چشمم برای اولین بار به پسرم خورد حقیقتش از شوق گریه ام گرفت. باید پدر بشی تا حس کنی چقدر لذت داره. وقتی چهره ناز و کوچکوی و صورت ماهش رو دیدم خیلی خوشحال شدم و خداوند رو به خاطر همه نعمتهایش و همچنین عطا کردن فرزند سالم و اینکه همسرم زایمان خوبی داشت  بسیار شکر گفتم . واقعا بچقدر  خداوند در خلق کردن انسان اسرار پیچیده ای داره و چقدر بزرگه و چقدر مهربان.  پسرم وزنش 3.4 کیلوگرم و قدش 50 سانتی متر بود و تقریبا همه چیزش خوب بود. اسمش رو گذاشتم امیرحسین چون این اسم رو خیلی دوست داشتم البته مادرش هم با من همفکر بود.

الان که دو و سه روز میگذره تقریبا بچه  آرامیه و فقط موقعی که گرسنه اش بشه یا خراب کاری بکنه گریه میکنه. یکم سخت هست نگهداری و بزرگ کرنش ولی توکل به خدا  و اینکه زندگی همینه.

الان قدر پدر و مادرم رو بیشتر میدونم که چقدر برای من زحمت کشیده اند. سلامتی همه پدران و مادران رو از خداوند منان خواستارم.

امیدوارم که خداوند به هر خانواده ای که دوست دارن بچه دار شوند بچه خوب و سالم عطا نماید. و  دعا میکنم خداوند بچه ها رو برای پدر و مادراشون نگه داره.

در آخر میخوام از صمیم قلب به خدا بگم: دوستت دارم



[ یکشنبه 90/12/7 ] [ 9:11 صبح ] [ آوا و مجتبی ] نظر